خسرو از بزرگ امید درباره افلاک و خلقت و معاد و زندگی بعد از مرگ میپرسه
خسرو از بزرگ امید درباره افلاک و خلقت و معاد و زندگی بعد از مرگ میپرسه و بزرگ امید خیلی پدرانه طور میگه: خسرو فکرت رُ به جاهایی اینهمه دور پرت نکن. اونچه که خارج از این گنبد و آسمان میگذره فقط خدا میدونه. ما فقط میتونیم در مورد اونچه که میبینیم نظر قاطع بدیم اما اونچه که با چشمِ سر نمیتونیم ببینیم در موردش حرف نمیتونیم بزنیم.این سوال ها خوبه که میپرسی اما الان جواب این سوالها به چه دردت میخوره استاد؟ اون جماعت بلند مرتبه و دانشمندی هم که به اسرار دسترسی پیدا کردن به فلک که میرسن آهسته و غیر مستقیم و گاهی انقدر علمی و گاهی انقدر روحانی صحبت میکنن که تا به اون مرحله ای که اونها هستن نرسیده باشی از حرفهاشون چیزی دستگیرت نمیشه. ای نور دو دیده, به یه چیزی بپرداز که در این دنیا به دردت بخوره!
جوابش داد مرد نکتهپرداز
که نکته تا بدین دوری مینداز
حسابی را کزین گنبد برونست
جز ایزد کس نمیداند که چونست
بلندانی که راز آهسته گویند
سخنهای فلک سر بسته گویند.