گاو تقريباً در تمامى اديان و فرهنگ ها، از هندوان تا اساطير ايران تا فرهنگ كهن مصرى حيوانى بسيارمفيد و مقدس و نماينده قدرت و نيرو و مورد توجه و ستايش بوده . برای همین در داستان خسرو وشیرین میشنوین که شیرین موقع نصیحت خسرو بهش میگه : تو جهان رُ آباد كردى مبادا غلفت و بيداد كنى و مثل گاوی رفتار كنى که با لگد ميزنه شیری که ازش دوشیده شده میریزه زمین.
جهان را کردهای از نعمت آباد
خرابش چون توان کردن به بیداد؟
چو آن گاوی که ازوی شیر خیزد
لگد در شیر گیرد تا بریزد
یا وقتی خسرو میخواد جلوی سران کشورها بگه برین جفت و يار همجنس و مناسب خودتون رُ پیدا کنین میگه دو گاوی که به گاوآهن بسته میشن باید هم زور و هم قدرت باشن وگرنه حريف خاك سفت نميشن.
چو بر گردن نباشد گاو را جفت
به گاوآهن که داند خاک را سفت
خلاصه كه زبان در گذر زمان تغییر میکنه و گاهی حتی نحوه کاربرد کلمات عوض میشن. مثلا" کلمه گاو که در قديم بکار بردن و مثال زدنش بر خلاف امروز تعریف به حساب میامده و نه توهين .
پ.ن: تصویر آخر گاو نگهبان چغازنبیل هست که در بخش تاریخی موزه ایران باستاننگه داشته میشه. گاوی سفالی که به دستور شاه عیلام و به عنوان نگهبان بر دروازه ی ورودی شمال شرقی زیگورات چغازنبیل قرار داده بودند. جنس این گاو ، گل پخته ی لعابدار و به ارتفاع 106 و بدن 108 سانتی متر می باشد. بر پشت گاو کتیبه ای به خط عیلامی با این مضمون نوشته شده است.
"من، اونتاش گال، پسر هومبان نومنا، شاه انشان (Anshan) و شوش، یک گاو نر از گل پخته ی لعابدار، آنچه که شاهان قدیم نکرده اند، من آنرا ساختم و در این مکان مقدس ( به سان یک نگهبان ) قرار بدادم، برای خدای اینشوشیناک، که به این مکان مقدس اقتدار معنوی داد، آن را اهدا کردم، تا زندگی طولانی به دست آورم، تندرستی کسب کنم، ... به تبارم واگذارم. بدین منظور بود که این را ساختم برای خدای اینشوشیناک، خدایی که به این مکان مقدس اقتدار معنوی داد، آن را اهدا کردم. باشد که خدای اینشوشیناک، که در این مکان مقدس اقتدار معنوی دارد، آن را از من چون یک پیشکش بپذیرد."