اگر بردر گشادن نیستم دست
توانم بر تو از گیسو رسن بست
گرم باید چو می در جامت آرم
به زلف چون رسن بر بامت آرم
ولی باد از رسن پایت ربود است
رسن بازی نمیدانی چه سود است
همان به کانچه من دیدم به داغت
نسوزم روغن خود در چراغت
ز جوش خون دل چون باز گفتم
شبت خوش باد و روزت خوش که رفتم
شیرین به خسرو میگه تو اگر مثل زال عاشق واقعی بودی و"استفاده از طناب"هم بلد بودی اونوقت منم مثل رودابه موهام رُ از بالای قصر پایین مینداختم و به تو اجازه ورود پنهانی به قصر میدادم.منم بلدم اگر در باز نمیکنم از پنجره راهت بدم اما تو همش حواست جاى ديگه است.با اونچه که تو با من کردی و داغی که به دلم گذاشتی من عقلم برسه همین الان باید ارتباطم رُ با تو کلا" قطع کنم!
نه خسرو. شب و روزت خوش. بین ما هرچی بوده تموم شده. زال و رودابه عاشق همن اما رودابه از نوادگان ضحاکه و زال نمیتونه باهاش ازدواج کنه اما عشق که حساب کتاب نداره!در نتیجه زال به دعوت رودابه شبی میره پای دیوار قصرش و رودابه گیسوان بلندش رُ از بالای قصر براش میندازه پایین تا یواشکی،وقتی همه خوابن، زال از گیسوی رودابه بالا و به اتاقش بره. زال اما میگه من اگر از موهات بیام بالا دردت میگیره و طنابی که بسیار بلند بوده میندازه بالا و خودش رُ به اتاق رودابه میرسونه ! و این دو تاعاشق بدون اینکه با هم ازدواج کرده باشن شب رُ در آغوش هم؛ صبح میکنن، چون زال به رودابه گفته که قصدش ازدواجه و در اون دوران آدم حسابی جماعت دروغ نمیگفته.
اینجا لازمه بگم داستان راپونزل که در مورد دختری اسیر در قصر بلندیه که موهاش رُ برای دلداده اش از بالای قصر میندازه پایین تا مرد هرشب موها رُ بگیره و بیاد بالا در حقیقت داستان زال و رودابه ست که بارها به زبان های مختلف ناشرین کتاب برای سنین مختلف چاپش کردن و کمپانی های بزرگ فیلمسازی ازش فیلم و انیمیشنهای مختلف ساختن ولی متاسفانه همه جا اشاره کردن که نویسنده داستان ناشناسه. بعضی جاها اشاره کردن كه یک افسانه آلمانی یا ایتالیایی یه و نهایتا"هم به نام گردآورندگان داستان اشاره شده و نامی از شاهنامه فردوسی برده نشده.این قصه ها رُ برای بچه ها تعریف کنین.
پ.ن: تصوير از كتاب زيباى #shahnameh #theepicofthepersiankings @hamidinperson