شاهنامه فردوسى-هوسنامه نظامى !
نظامى٢ قرن بعد از فردوسى داستان خسرو و شيرين رُ مينويسه و اسمشُ ميذاره هوسنامه!همين كه شروع به نوشتن ميكنه ملت هميشه در صحنه شاكى ميشن كه اى آقا! شما اديبِ محترمِ فرزانه گرامى،بعد از نوشتن "مخزن الاسرار"قباحت داره رفتى سراغ عشق و عاشقى!حيف از شما و ادبيات. ضمن اينكه اين قصه رُ فردوسى نوشته ديگه دوباره گفتن نداره كه!نظامى هم كه اين فرمايشات به بيضه ماكيانش نيست در جواب ميگه:"خاموش بابا!اولاً كه نويسنده مخزن الاسرار منم حالا شما آمدى ميگى چى بنويس چى ننويس؟!در دنيا كسى نيست كه هوس عاشقيت به سرش نباشه. اصلاً مقصود از آفرينش رسيدن به حال بى مثال عاشقيته.اگر من كه نويسنده به اين خوبى هستم كه شماها به سرم قسم ميخورين از عاشقيت ننويسم پس كى بنويسه؟دوم اينكه من خودم ميدونم دوباره تعريف كردن قصه اى كه يكبار تعريف شده هنر نيست. من هم نميخوام شاهنامه رُ دوباره بنويسم كه!حكيم فردوسی نور به قبرش بباره عمر خودش رُ در سرودن شاهنامه وقف جزييات تاریخى و حماسى کرد، من عاشقی جا مونده اش رُ دارم مينويسم. فردوسی وقتی به داستان خسرو وشیرین میرسه ۶۰ سالش بوده دیگه عاشقیت به سرش نبوده اما من هم جوونم، هم داستانسراى خوبى ام.شما نميدونين چقدر زود دیر میشه!من تا دیر نشده و از عالم سیر نشدم باید قصه عشق رو بگم. سوم اينكه فكر كردين من الكى دست براى چيدن ميوه اى دراز ميكنم؟!خير! من رفتم دنبال داستانى كه از رطب شيرين تره.رفتم تاريخ كهن رُ زير و رو كردم ديدم از داستان "شيرين و خسرو" شنيدنى تر و شيرين تر نداريم ولى هنوز كسى با جزيياتش قشنگ ننوشتتش.اين داستان گنجه.اسناد و يادگاريهاش هم موجوده.از بيستون و تنديس شبديز در كاخ مداين پرويز بگير تا جوى شيرى كه فرهاد ننه مرده مسكين تا قصر شيرين كشيده تا باربَد و ساز "دَهرود" معروفش. حالا هم برين كوچه خودتون بازى كنين!"
و بدين ترتيب نظامى غايله را خوابانده، دهان معترضين هميشه دلواپس را محترمانه كاهكل گرفته و با خيال آسوده به سرودن هوسنامه(داستان خسرو و شيرين) مشغول ميشه و شاهكار خلق ميكنه.
پ.ن:دهرود يا بربت ايرانى ساز معروف باربد نوازنده مقرب خسرو پرويزه كه از ١٠ زه (روده) ساخته شده بوده و اسمش رو از همين نوازنده گرفته و به مرور زمان از باربَد به بربت تغيير كرده و بعدها اعراب ترتيب "ت" رُ هم داده و به "ط"تغييرش دادن)
پ.ن:نظامى احترام زيادى براى فردوسى قايله و ازش با عناوين حكيم،دانا و گوينده اسم ميبره و ميگه:من اگر پا تو كفش فردوسى بكنم و از جنگ بگم که تخصص اونه پس فردا یکی دیگه میاد از عشق میگه بازار منُ خراب ميكنه!