بنفش،رنگى ايرانى!
یکی ازجذاب ترین و طنازترین تشبيهات نظامى در بیتی یه که میگه خسرو از بسکه محکم شیرین رو میبوسید و ریز ریز گازش میگرفت جای بوسهها روی صورت و تن مثل گلبرگ لطیفِ شیرین کبود و بنفشه زار میشد و شیرین برای اینکه رد کبودی ها رو بپوشونه دایم سفید آب دستش بوده و به تن و صورتش میمالیده.
حسین شهرابی میگه خیلیها فیروزهای/لاجوردی رو ایرانیترین رنگ میدونند اما فارسی شاید اولین زبانِ جهان باشه که برای بنفش رنگواژهی بسیط یعنی غیرمرکّب ساخته و این کار رو زودتر از ساختنِ رنگواژهی بسیط برای قهوهای انجام داد (این مسئله توی نظریهی رنگواژههای پایهی Berlin & Kay خیلی عجیب و مهمه.) فارسی حتا وقتی واژهی بسیطِ کبود رو کنار گذاشت و از آبی که غیربسیطه استفاده کرد، ولی بنفش رو نگه داشت.
تقریباً تمامِ زبانهای غرب آسیا (کلّی از زبانهای هندی و ترکی و ایرانی بهعلاوهی عربی و ارمنی) بنفش رو از فارسی گرفتهند؛ یعنی فارسی کمتر رنگواژهای رو به اندازهی بنفش به زبانهای دیگه قرض داده (نهایتاً فیروزهای و لاجوردی با بنفش بتونند رقابت کنند) اما متاسفانه تعداد کمی از شعرا و نویسندههای قدیم از این رنگ استفاده کردند. شاعرهای حماسهسرا به خاطر نیاز به واژهی همقافیه با «درفش» از بنفش استفاده میکردند و نظامی هم از بنفشه زیاد استفاده کرده. اونهم چه استفاده هايى.
ز بس کز گاز نیلش در کشیدی
ز برگ گل بنفشه بر دمیدی
اگر هشیار اگر سرمست بودی
سپیدابش چو گل بر دست بودی