حالت "شیرگیری" چه حالی است؟!)))))
شیری به خیمه حمله کرده و از سربازان شاه رد و به سمت چادرخسرو حمله ور شده. شیرین و خسرو هم تازه در چادر نشستن به نوشیدن شراب. تا سربازها به خودشون بجنبن شیر وارد چادر میشه. خسرو هم که اون روز قرار نبوده شکار کنه و لباس هم جز یکتا پیرُهن تنش نیست و شمشیرش هم دم دستش نیست , سرش هم از شراب مسته و وقت چه کنم چه کنم هم نیست و شیر هم که شوخی نداره اولین کاری که به ذهنش میرسه انجام میده. چه کاری ؟ بله درست حدس زدین .مشتش رو بلند میکنه و با تمام جان به سر شیر میکوبه. خوب من هم به این فکر نمیکردم! اما همین ضربه ناگهانی شیر رو گیج و بیهوش میکنه و مردان سپاه میرسن به داخل خیمه و با فرمان و فریاد خسرو بلافاصله سر از تن شیر جدا میکنن. پادشاهان اساسا" گرانخيزن و سخت از جاشون بلند ميشن و خسرو هم که پیکری درشت مثل شیر داشت به همین سادگی و سرعت از جاش نمیپرید اما مستى باده ناب باعث شده بود شاه جسور و سبك از جاش بپره و به جنگ شير بره. خسرو خودش هم گیج بود و باورش نمیشد چه کرده. اون هم با اون حال ! برای همین بعد از این اتفاق هر وقت مست بوده میگفته من الان در حالت "شیرگیری" هستم ! بعد از این اتفاق رسم میشه که شاهان حتی در بزمگاه مست و هوشیار همیشه و در همه حال تیغ و شمشیر دم دستشون باشه. قسمت دهم پادکست "چای با بنفشه" دهم منتشر میشه.
بر آمد تند شیری بیشه پرورد
که از دنبال میزد بر هوا گرد
فراز آمد به گِرد بارگه تنگ
به تندی کرد سوی خسرو آهنگ
شه از مستی شتاب آورد بر شیر
به یکتا پیرهن بیدِرعُ و شمشیر
کمان ،کش کرد مشتی تا بناگوش
چنان بر شیر زد کز شیر شد هوش
و زان پس رسم شاهان شد که پیوست
بود در بزمگَهشان تیغ در دست
اگر چه شیرپیکر بود پرویز
ملک بود و ملک باشد گران خیز
ز مستی کرد با شیر آن دلیری
که نام مستی آمد شیر گیری
نقاشی :رضا عباسی.مشهورترین نقاش زمان شاه عباس صفوی در موزه V&A