در کتاب “کلیله و دمنه” داستان "زاهد ممسک خرقه به دزد باخته" یا "زاهدی که پادشاهی او را کسوتی داد" صحنه عجیبی هست که مورد توجه تصویرگران مختلفی قرار گرفته بوده.
این داستان رُ من به طور كامل از كتاب نصرالله منشى به فارسى محاوره ای تبديل و در قسمت پنجاه و یکم پادكست "چاى با بنفشه" تعريف كردم و فكر ميكنم به دليل سانسور نتونين هيچ جاى ديگه اى جز اينجا پيداش كنين. صحنه از این قراره که زن حسود و طماعی میخواد معشوق جوان و رعنای کنیزکش رُ بکشه. زاهد شاهد صحنه قتله و میبینه که این زن حسود یک نی نازک تو خالی بر میداره و داخل ظرفی میکنه و از توش با دهن زهر میکشه. نقشه زن اینه که بی خونریزی مرد رُ بکشه در نتیجه میخواد درحالیکه یک سر نی توی دهنشه سر دیگه نی رُ بکنه تو مقعد مرد تا زهر رو فوت و از راه مقعد وارد تن مرد بکنه. زن نی رُ وارد میکنه اما درست قبل از فوت کردن زهر، بادی از جوانک رها میشه و در نتیجه فشار باد، زهر به حلق زن برمیگرده و در حلقش پخش میشه و در جا تن زن یخ میزنه و تموم میکنه. این صحنه بخشی از یک داستان بلنده که سرتا سرش از همین صحنه های عجییه و درس داستان اینه که مردمان از طمع زیاد سرشون رُ بر باد میدن!