داستان باخه و دو بط!
لاک پشت دهن گشاد که بی موقع در آسمان دهان باز کرده و گفته: "تا كور شود هر آنكه نتواند ديد!" بعد از پرت شدن و به زمين خوردن میگه:"از مرگ حذر کردن دو وقت روا نیست، روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست. مرگ قسمته."
و بزرگ امید به خسرو وشیرین میگه چه بسیار آدم هایی که زبان سرخ شون، سر سبزشون رُ بر باد داده.
بسا سر کز زبان زیرزمین رفت
کَشَف را با بَطان فصلی چنین رفت
کَشَف و باخه هر دو اسامی دیگر لاک پشت یا سنگ پشت هستند. بط هم همون مرغابى يه.
اين داستان رُ در اپيزود ٥٢ پادكست "چاى با بنفشه" بشنوين.